حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

پدر بامن بگو

پدر بامن   بگو  تا   من   بدانم 

 که از   درک  حقیقت  ناتوانم 

 بگو با  من چرا دنیا چنین است

 چرا دلها  چنین لبریز کین است

 چرا قلبی  دگر در سینه ها نیست 

چرا  در دل بغیر  از کینه ها نیست 

به همنوعان   کسی  کاری ندارد 

بخاک  افتد چو کس یاری ندارد

 جنایتها چرا  با نام  دین است 

چراشیطان چو سلطان درزمین است 

 به هر گوشه بساط  جنگ برپاست

 جهان  میدان  اشوب است و دعواست 

سیاست  پیشه گان  خود در امانند 

 ولی    بلای  جان  مردمانند 

گناه  خلق  حرص  حاکمان  است 

حکومت  هم بدست  ظالمان است

 زکشتار و قصاوت  باکشان نیست

 تعصب  بر  کیان و  خاکشان نیست

 خلایق از چه در اتش بسوزند 

اگر  حکامشان   اتش فروزند 

پسر تابوده دنیا  ظلم بوده

 یکی نوشدهمیشه خون توده 

همیشه درزمین ظلم وستم هست

 به هر سو حق خوریها بیش وکم هست

 ولی این رابدان شب بی دوام است

 سحر میاید و ظلمت  تمام است

 چه ظالمان  که  اکنون  زیر  خاکند

  چه جلادان  که اینک خود هلاکند

 نماند  ظلم  و ظالم  جاودان نیست

زمان هرگز  به سود ظالمان نیست 

  رسد روزی که  ظلم  معنا   ندارد 

کسی   از حاکمان    پروا    ندارد

 بروید  ظلم در آن جایی که  جهل است 

چو باشد  جهل  ظلم و جور سهل است

 خلا یق تا   بدانجا  ظلم   بینند

 که  خود  ظلم وستم را  برگزینند 

اگر ملت  همه   هوشیار باشند

  اگر  بی باک و باهم یار باشند 

برانان  ظلم  کردن   مستحیل است 

که هر ظالم  در این میدان ذلیل است 

 

لجنزار کهن

دردل تاریخ ما گم گشته ایم 

چون زحداعتدال بگذشته ایم

ادعا   داریم   نژاد   برتریم 

مدعی هستیم زعالم سرتریم

سنگ کورش را به سینه میزنیم

بردل خود تاری از  کین می تنیم

چشمها را برحقایق   بسته ایم 

پای درس دشمنان بنشسته ایم

هرچه میگویند باور میکنیم 

هرکلاهی میدهند سر میکنیم

مابزرگی را به پستی دیده ایم 

چاره را  کورش پرستی دیده ایم

در لجنزار کهن   سر  میکنیم

خویش را  وقت لزوم خر میکنیم

حق چو اید گوشمان کر میشود

چشممان مشغول منکر  میشود

مدرک وتوجیهمان فحاشی است

راه استدلالمان  اوباشی است 

دشمن ما ال  پیغمبر نبود 

دینمان از دین او برتر نبود

هرچه ما داریم از ان اندیشه است

 هستی ما پیش از ان بی  ریشه است 

دین اسلام  منشاء صد خیر  شد 

این شکوه  هدیه به ما از غیر  شد 

ماولی  قدر ناشناسی  میکنیم 

جای   احسان  ناسپاسی  میکنیم 

ما به ان همسایگان  بد کرده ایم 

 بی حیایی  را زحد  رد کرده ایم 

 زشتی گفتار مان  شرم اور است

 حق میان  ما  و انان   داور  است  

خویش را ما از چه برتر دیده ایم 

بر  کدامین  شاهکار بالیده ایم 

ما  چه فضلی پیش از اسلام  داشتیم

 یا   زخود نامی نکو   بگذاشتیم  

اندکی  چشمان خود    را  وا کنیم

 اندکی    انصاف    را   معنا   کنیم

  ما مسلمانیم    واین   ایین   ماست 

 معرفت  چشم حقیقت  بین ماست 

 









 




تبلیغ کنندگان کورش چه کسانی هستند

، باید به این نکته توجه کنیم که در عصر حاضر چه کسانی‌‌ در پی‌‌ احیاء و ترویج نام و یادکوروش هستند؟ آیا ایرانیان در طول تاریخ، تلاشی‌‌ برای‌‌ احیاء نام و یاد کوروش داشته‌اند؟! آیافردوسی‌‌ در شاهنامه (که دربردارنده زندگینامه شاهانِ باستانی است) نامی‌‌ از کوروش آورده است؟ خیر... چرا حکیم ابوالقاسم فردوسی‌‌ در میان شاهان ایران باستان، نامی‌‌ از کوروش نمی‌‌‌آورد؟ در نقطه‌ی مقابل می‌‌‌بینیم که مستشرقان اروپایی (که جاده صاف کن استعمارگران و مستکبرین هستند)، در عصر قاجار و پهلوی‌‌ با ارائه یک سری‌‌ اسناد و مدارک (و با بزرگنمایی‌‌، تعریف و تمجیدهای‌‌ فریبنده، و تأویل مغرضانه تاریخ) کوروش را از قبرستان تاریخ بیرون کشیدند. برای‌‌‌ او مقبره تعیین کردند. و با سخنان نادرست، برخی از جوانان ساده‌لوح را به رقص درآورده، آنان را در خیالات و توهمات فرو برده‌اند.

ایادرتورات ازکورش بنام مسیح یاد شده است


 
در ابتدا لازم به توجه است که تورات یک متن یگانه و بلااختلاف نیست، چنانکه دین یهود نیز مذهبی یگانه و بدون انشعاب نیست. نسخ متعدد و متعارض تورات که مورد استناد شاخه‌هایی از یهودیان قرار می‌گیرد (همچون یهودیان صدوقی، فاریمی، مازوتی، اشکنازی، فریسیان و یهودیان ارتدوکس) تا حدودی با یکدیگر متفاوت هستند. بجز این، نسخه اصلی و کهن تورات نیز ساختار و زبان واحدی ندارد و از جمله به زبان‌ عبری و زبان آرامی (معروف به «ترجم») و زبان یونانی (معروف به «سبعینیه») نوشته شده‌اند. هر یک از این نسخ می‌توانسته به عنوان نسخه اساس انتخاب شده باشد.
نگارنده برای آنکه عبارت «مسیح خداوند» را در تورات بیابد، به نسخه‌های گوناگونی به زبان‌های مختلف رجوع کرد و بجز در یک ترجمه فارسی از تورات (کتاب مقدس، چاپ لندن، 1970)، در هیچیک از متون بررسی شده فارسی و غیرفارسی چنین مفهومی را نیافت.
- این «مسیح یا منصوب خداوند» مشخصاً قرار است چه اعمالی را از انجام بدهد؟
 
پرسش مهم‌تر این است که کورشی که عادل است، منصوب خداوند است، خداوند دست راست او را گرفته (اشعیاء، باب 45، بند 1)، به دست همو تعمید شده و احیاناً مسیح او است (البته از نظر آن قوم)، فارغ از هر اسم و صفتی، چه کاری باید انجام بدهد و مشخصه عادل بودن و مسیح بودن او چیست؟ وظیفه‌ای که به موجب تورات بر دوش کورش نهاده شده و او قرار است آنرا به انجام برساند، عبارت است از:
«اجرای وعده‌های پیشین خداوند که ارمیای نبی بیان کرده بود» (عزرا، باب 1، بند 1)
«مغلوب کردن‌ها ملت‌ها و شکستن درها» (اشعیاء، باب 45، بندهای 1 و 2)
«آزاد کردن یهودیان از اسارت» (اشعیاء، باب 45، بند 13؛ عزرا، باب 2، بند 1)
«اعطای ظروف قیمتی به رئیس یهودیان» (عزرا، باب 1، بند 8)
«ساختن خانه‌ای برای خدا در اورشلیم» (تواریخ ایام، باب 36، بند 22 و 23)
«ساختن قربانگاه» (عزرا، باب 6، بند 3)
«وا داشتن همسایگان یهودیان به دادن طلا و نقره و اموال به آنها و نیز دادن هدایایی برای خانه خدای آنان» (عزرا، باب 1، بند 4 
«نابود کردن بابل، ریشه‌کن کردن نسل بابلیان، تبدیل کردن بابل به باتلاق و لانه جغدها، جارو کردن بابل با جاروی هلاکت» (اشعیاء، باب 14، بندهای 22 و 23).
اینست اعمال مقرر شده برای مسیح یا منصوب عادل خداوند.
 
4- کورش در ازای انجام این اعمال چه چیز دریافت می‌کند؟
 
«پادشاهی همه کشورهای جهان» (عزرا، باب 1، بند 2)
«تصرف گنجینه‌ها و خزائن» (اشعیاء، باب 45، بند 3)
«درآمد کشور مصر و حبشه، و مالکیت مردمانی بسته در زنجیر از سبا» (اشعیاء، باب 45، بند 14).

یک پرسش از باستان پرستان

آیا اگر حمله تازیان نبود و حصاری که موبدها کشیده بودند و استعدادهای ایرانی را در آنجا محبوس کرده بودند همچنان باقی بود، بوعلی و خیامی بود تا دانشنامه و نوروزنامه و هزاران کتاب دیگر را به زبان پارسی بنویسند؟ این همه آثار به زبان عربی یا فارسی که ایرانیان هوشمند به جهان عرضه کردند، مولود همان حمله تازیان و حصار شکنی آنها و آشنا شدن ایرانیان با یک فرهنگ مذهبی غنی بود که علم را بر هر مسلمانی فریضه می شمارد. درست مثل این است که بگوییم اگر در روز خورشید نمی بود و حرارتش بر سر ما نمی تافت ما راحت تر کارمی کردیم! در صورتی که اگر خورشید نبود روز هم نبود. این دو جریان تنها محصول شکستن حصارهای خارجی و به وجود آمدن دروازه های باز نبود.