حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

بی خدایی

راسخم براین عقیده

 ،هرکه یزدان را گزیده

هم بوددنیابه کامش

هم شود افزون مقامش

من شنیدم جاهلی گفت 

گرکسی یزدان پذیرفت

این بود از بی سوادی

خط کشیده روی شادی

دائما در التهاب است 

در دلش بیم عقاب است 

میکشد دیوار حائل 

بین خود با انچه مایل 

این حلال و ان حرام است 

کار دنیا بی دوام است 

من نخواهم قید و زندان 

سرخوشم بی دین و ایمان 

گفتمش بخشش طلب کن 

سجده بر درگاه رب کن 

باخدا باش و ازاو خواه 

تا شوی مقبول درگاه 

بی خدایی گرچه سهل است 

بهترین برهان جهل است 

ادمی  ازجنس خاک است 

عاقبت روزی هلاک است 

در زمین این دار  فانی 

هرکه دریابد   معانی 

میشود اگه ز رازش 

اگه از راه  درازش 


ما و همه

خفتیم وجماعت همه بیدار شدند

مامست شدیم و همه هوشیار شدند

انگاه که گفتیم کسی گوش  نداشت

دیوار کسی برای ما موش نداشت

خاموش شدیم وهمه باگوش شدند

بی هوش شدیم وهمه باهوش شدند

مایکسره فریاد زدیم و نشنید کسی

گفتیم زصد درد و نرنجید کسی

مردیم زدرد و همه سرزنده شدند

ما خاک شدیم و همه جوشنده شدند

بی هویتیویتی

بی هویت گشته ایم و راه خودگم کرده ایم 

ازبلندی رو به سوی پست و دون اورده ایم 

مامسلمانی ندانیم خود مسلمان خوانده ایم

برتن خودرخت ایمان باریا پوشانده ایم

مامسلمان دوغین بازبان نی با دلیم 

بی نصیب از بحر ایمان تشنه ای در ساحلیم

بامسلمانان دیگر دشمن دیرینه ایم

ازعرب جای تشکر شاکی وپر کینه ایم

گوئیا راضی نبودیم بنده ی یزدان شویم

ما زنسل کورشیم  پس ازچه با ایمان شویم 

افتخار مانه اسلام تاج وتخت  کورش است

خالق مانیست الله شعله های اتش است

ازسحرتا شب سراپابا معاصی بوده ایم 

دیده ودل را به زشتی بی امان الوده ایم 

چونکه اسلام دین مهروپاکی ومردانگیست

درتضادباظلم وجور و کار زشت وهرزگی

است

دین اسلام قید وبندی میزند برپای ما

خوف ازروز قیامت میشود مبنای ما 

ازخدا باید بترسیم گرپی منکر رویم

جای ماباشد جهنم گر سراغ شر رویم

پس چه بهتر پیروان دین اجدادی شویم 

فارغ ازهر قید و شر خواهان ازادی شویم

قرنها یکتاپرستی جهلمان را کم نکرد 

مکتب اسلام ما را عاقل و ادم  نکرد 

باچنین حقدوجهالت کی خدا رحمی کند

کیست انکه از خداوند ترسدوشرمی  کند





بی خدایی

راسخم براین عقیده  

هرکه یزدان را  گزیده 

هم بود دنیا به کامش

هم شود افزون مقامش

من شنیدم جاهلی گفت 

گرکسی یزدان پذیرفت 

این بود از بی سوادی 

خط کشیده روی شادی 

دائما در التهاب است 

در دلش بیم عقاب است 

میکشد دیوار حائل 

بین خود با انچه مایل 

این حلال و این حرام است 

کار دنیا بی دوام است 

من نخواهم قید وزندان 

سرخوشم بی دین و ایمان 

گفتمش بخشش طلب کن 

سجده بردرگاه رب  کن 

باخدا باش  واز او  خواه 

تا شوی مقبول  درگاه 

بی خدائی گرچه سهل است 

بهترین برهان جهل است 

در زمین این دار فانی 

هرکه دریابد   معانی 

میشود آگه  زرازش 

آگه از  راه   درازش