حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

حرف حق

اشعار و مقالات ومطالب خودم -مقالات برگزیده -تحلیل اخبار و بررسی بنیان تاریخ

تأملی در بنیان تاریخ

بنده قصد دارم با نگاهی منصفانه و به دور از تعصب 


نگاهی به بنیان تاریخ بیندازم .


اخیرا شاهد اهمیت مقوله تاریخ و گسترش روز


افزون مباحث تاریخی در فضای مجازی هستیم 


متاسفانه جریانی تحت عنوان باستان ستایی و ایران


مداری در فضای مجازی شکل گرفته که مبتنی بر


نژادپرستی برتری جویانه است و طرد اسلام را 


سرلوحه  خود قرار داده و به دنبال بخشیدن هویتی


جدید برای ایرانیان بدون اعتقادات دینی و اسلامی


است .


این جریان که طراحان و مجریان آن بی تردید عناصر 


مرتبط با یهود هستند اسلام ستیزی و عرب 


ستیزی را در شکل گسترده ای تبلیغ میکنند و با 


دستمایه وبهانه قرار دادن چند واقعه مشکوک که 


باعث جریحه دار شدن احساسات مردم شد دشمنی 


دیرینه  خود را با اعراب و مسلمانان  تبدیل به 


موضوعی ملی کرده اند و متاسفانه بسیاری از جوانان 


ما را فریب داده و باخود همراه ساخته اند .


البته این گونه اقدامات در دشمنی بااسلام و اعراب 


اتفاق جدیدی نیست و در یک قرن گذشته به اشکال 


مختلف وجود داشته است  اما باید اعتراف کنیم که 


این بار تا حد زیادی موفق بوده اند 


این جریان چند شاخصه اصلی دارد که به بررسی انها 


میپردازم


پرداختن به موضوع نحوه ورود اسلام به ایران


شکوفا نشان دادن تاریخ ایران پیش از اسلام


تبلیغ کورش پرستی 


تبلیغ زرتشتیگری 


نخواهم زیست در دنیا


نخواهم زیست در دنیا ،اگر اینگونه باید راه 


بگزینم


که یاهمرنگ باشم باجماعت 


ویادرگوشه ای از انزوا خود رابیازارم


نخواهم زیست در دنیا که دیگر بودن و ماندن


مرا آشفته میسازد


یقین دارم که یزدان هم از آدم روی گردانید


که برخود وانهاد اورا 


که شایددرمسیرعمر،


نه چون انسان اول راه بگزیند


ولی افسوس انسانها اسیرچنگ شیطانند


وشیطان بابشر دارد نبردی سخت ودیرینه


کنون انسان نه انسان است 


نه حتی مثل حیوانهاست


که حیوان تابع جبر است


اگر انسانیت این است،دگرجای تعلل نیست


دراین دنیا نباید زیست


حریم فکرهرانسان توان دارد که دریابد 


مسیر اختیاری را


چودل پاک است میداند،که راه حق کدامین 


است 


وباطل نیز مشهود است


گذر باید زدنیا کرد


نه از دنیا ،که از آیین انسانهای کج باور


که باطل را نکو دارند


ولی از حق گریزانند


چوحق را سخت می یابند


ولی باطل چه اسان است


برای انکه با پستی


تمام لحظه ها را پست میسازد

تقدیر


ازمن دگر چیزی نمانده


 جزپیکری بیمارو رنجور 


هرکس نصیبی دارد از بخت  


شد سهم من هم بخت ناجور


انکس که فرماندار بخت است


تقدیر من را بد قلم زد


انجا که جریان حکم جبر است


بخت مرا اینسان  رقم زد


ازروزگار وچرخ بد گرد


درسینه ام دردی عظیم است 


اماشکایت از که سازم 


گویم خدا اخر کریم است


اماشکایت ازکه سازم

تا حالا

تاحالا از روزگار نامراد تلخی مصیبتی چشیده ای


تاحالا ازبد تقدیرو نصیب روزگارکج سوارو دیده ای


تاحالا مرثیه خون روزگارشعری ازدفترغم خونده برات


تاحالاتوذهن سردلحظه هاتلخی خاطره ای مونده برات


تاحالا توظلمت شبای سردمونده ای بی اشیون وسر پناه


تاحالا رفیق ویار لحظه هات بوده باتو یک رفیق نیمه راه


میدونی چه حالی داره بی کسی میدونی چه دردی داره انتظار


میدونی چه تیره میشه زندگی وقتیکه وارونه میشه روزگار



مادروطن

باتودارم گفتگو مادرپاک وطن  


 این زبان بی اختیارازغمت گوید سخن


درشرار سینه ات میتوان صد آه دید


میتوان درخاک تو افعی و روباه دید


اززبانت میشود شکوه ازیاران شنید


سینه ات رابانفاق خنجر انان درید


میتوان درچشم تو شکوه را باور نمود


بافرود اشک تو شکوه از داور نمود


این زمین پرگهر امتحانها دیده است


درهوایش بی امان صدبلا باریده است


باحضورناکسان این زمین راحت ندید


درتمام سالیان جزغم و غارت ندید


هرکه سردمدار شد خنجرش اغشته بود


هرکه دم زد از خدا مخلصان را کشته بود 


دردل این خاک پاک بی گناهان خفته اند 


غالبا بیچارگان حرفی ازحق گفته اند


مهدتاریخ وهنر جای هر بیگانه شد


سرزمین مادری عاقبت ویرانه شد 


مادرپاک وطن دارد از مردم سؤال


ازچه رو اینگونه پست خورده برهم اعتدال