مست شدم ازقدح پرشکرجام تو
ساده به دل بند زدم بی خبر از دام تو
رسم اسیری زسرم بانظرت یاد رفت
هرچه بناکرده بدم با نظری باد رفت
غربت دستان مرا دست عزیزی گرفت
خفته دل بی خبرم پاشده خیزی گرفت
نوبت خوشبختی دل قدرهمان لحظه بود
نو گل باغ هوسم یک علف هرزه بود
باز زدم بر دل خود باغم افزون نهیب
دست بکش از طلبت یار نباشد نصیب
در نظرم هرعلفی چون گل الاله بود
دل به نگاهی گذرا سخت و گران واله بود
هرعلفی بلبل مستی به جنون میکشد
عشق جنون را زتب سینه برون میکشد
عشق نگاری به دل چون من اگر پا نهاد
غرق شود ناشی اگر پای به دریا نهاد
نگاهم رابه قفل بسته دروازه میدوزم
وتار عنکبوتی پیر و فرسوده
تنیده پشت در باصدمگس دربند
وناقوسی که بیکار است
که گویی زندگی صدسال درخواب است
وبازاری که تعطیل است
فقط سوداگران جان انسانها دراین بازار
خوشحالند
وآواری که قبرستان آبادی است
نه آوازخروسی در سحرگاهان
نه عطر یاس خوشبویی
فقط پرواز کرکسهات که درآنجا سرودمرگ
میخوانند
تو گویی سرزمین جن و ارواح است
مگرسنگ بلا باریده براین قوم
ولی نه
این بلای اسمانی نیست
که اینجا بوته خشخاش میروید
همان افیون انسان سوز
که اینسان هستی و کاشانه رانابود میسازد
چهار تصویر از «عربستان» که در رسانههای فارسی نمیبینیم
در یک مقیاس کلیشهای، ایرانیان تصویر خاصی از عربستان دارند که رسانههای فارسی نیز معمولا بدان دامن میزنند: کشوری عقب افتاده با نظامی اجتماعی متحجر و بدوی که صرفا با اتکا به درآمدهای نفتی خودش را به قدرتهای جهانی متکی کرده است.
با این حال، شاخصهای آماری از واقعیتی دیگر خبر میدهند. این یادداشت، صرفا مرور برخی از شاخصهای آماری است و قصد ورود به عرصه تحلیل را ندارد.
.
تولید ناخالص ملی و سرانه
.
عربستان با بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص، یکی از ۲۰ قدرت برتر اقتصادی جهان است. این عدد برای ایران تقریبا ۴۰۰ میلیارد دلار است که ما را در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میدهد. (اینجا+) این اختلاف برای «سرانه تولید» بیشتر هم میشود. عربستان با ۲۵هزار دلار درآمد سرانه در رتبه ۲۹ کشورهای جهان قرار میگیرد و ایران با ۷۲۰۰ دلار به رتبه ۷۷ سقوط میکند. (+)
.
این آمارهای اقتصادی جزو آن دست اطلاعاتی است که ایرانیان معمولا از آن مطلع هستند. در واقع، تصویر ثروت اعراب، در کنار تحجر آنها جزو جداییناپذیر ذهنیت ایرانیان است. جالبتوجه اما شاخصهای بعدی هستند. جایی که باید پرسید: آیا دولت عربستان توانسته از این درآمدهای سرشار، برای توسعه اجتماعی کشورش بهرهای ببرد؟
.
۱- شاخص توسعه انسانی
.
نخستین و شاید یکی از جامعترین ملاکها برای سنجش نتیجه نهایی سیاستهای اجتماعی دولت، «شاخص توسعه انسانی» است. ترکیبی از ملاکهایی چون: «امید به زندگی»، «دسترسی به دانش و معرفت» و البته «سطح زندگی مناسب». افزایش این شاخص یعنی دولت توانسته درآمدهای ملی را به حوزههای بهداشت عمومی، آموزش و پرورش و رفاه اجتماعی بدل کند. در این زمینه، کشور عربستان با شاخص توسعه انسانی ۰.۸۳۶ در رتبه ۳۴ کشورهای توسعه یافته جهان و ایران با شاخص توسعه انسانی ۰.۷۴۹ در رتبه ۷۵ قرار میگیرد. goo.gl/XwvJbP
.
۲- میانگین سطح سواد
.
زمینه دیگری که ایرانیان به صورت سنتی محل برتری خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه میدانند، میزان تحصیلات است؛ اما این بار هم آمار چیز دیگری میگوید! شاخص باسوادی در عربستان ۹۴.۷درصد و در مورد ایران ۸۶.۸درصد به ثبت رسیده است. یعنی در این زمینه عربستان در سطح برترین کشورهای جهان قرار گرفته و فاصله کاملا چشمگیری با میانگین با سوادی در کشور ما دارد. نکته جالبتر اما با تفکیک آمار با سوادی به جنسیت رخ مینماید. اختلاف آمار باسوادی زنان و مردان در عربستان ۵.۹درصد و در ایران ۸.۷درصد است. یعنی نه تنها زنان عربستان از زنان ایران با سوادتر هستند، بلکه شکاف تبعیض جنسیتی میان آموزش زنان و مردان، در کشور عربستان به مراتب کمتر از ایران است. این دقیقا جایی است که باید جدیترین تلنگر به تصورات ما از جامعه عربستان وارد شود: «جامعهای تماما زن ستیز»!goo.gl/k6bDyv
.
۳- نرخ مشارکت اقتصادی زنان
.
پس از تلنگر در مورد سطح سواد زنان عربستان، بد نیست به سراغ «شاخص اشتغال زنان» این کشور برویم. ترکیبی از آمار زنان شاغل با زنانی که قصد اشتغال دارند. به صورت خلاصه، پتانسیل بلقوه حضور زنان در عرصه اشتغال و اقتصاد. این بار، نرخ مشارکت اقتصادی زنان عربستان ۲۰ و همین نرخ برای زنان ایران ۱۷ است. البته هر دو در مقیاس جهانی بسیار پایین هستند (آلمان ۵۴ است) اما باز هم اوضاع عربستان از ایران بهتر است. goo.gl/rFRWkQ
.
۴- شاخص خشونت
.
در نهایت، به آخرین شاخصه اجتماعی این یادداشت میرسیم. جایی که سطح «خشونت» در کشورهای جهان مورد بررسی قرار میگیرد. از این جهت، شاخص میانگین جهانی جنایت حدود ۶ است. کشور ما با شاخص ۳.۹ زیر میانگین جهانی قرار دارد. (یعنی جنایت در ایران کمتر از میانگین جهان است) اما این آمار برای کشور عربستان خیره کننده است! جایی که این کشور با شاخص جنایت ۰.۸ در کنار پیشرفتهترین کشورهای جهان همچون آلمان، دانمارک و سوئد قرار میگیرد و جزو کم جنایتترین کشورهای جهان به حساب میآید. goo.gl/bw0Lk0
.
با چنین مقدماتی، تنها نتیجهای که من به شخصه میگیرم آن است که با اتکا به برخی ملاکهای کلیشهای یا خبری همچون «استفاده از روبنده» یا «نداشتن حق رانندگی» نباید به سادگی فریب خورد و برای پیچیدگیهای یک جامعه حکمی صادر کرد. به نظر میرسد که مقامات دولتی عربستان برنامههایی زیربنایی برای توسعه اجتماعی خود به اجرا درآورده و در دستور کار دارند. حالا میتوان دریافت که حق رای اعطا شده به زنان، صرفا پیامدی ساده برای یک سلسله فعالیتهای زیربنایی بوده است. و البته میتوان به یاد آورد که در حال حاضر، ۲۰درصد کرسیهای مجلس عربستان از جانب پادشاه به زنان اختصاص داده شده است. آمار مشابه برای ایران فقط ۳درصد است!
دوستی سوال پرسید که آیا افزایش شاخص «توسعه انسانی» عربستان صرفا به دلیل افزایش درآمد سرانه نیست؟ همانطور که گف ته شد، این شاخص چند عامل مختلف دارد. آمار سطح سواد که به صورت جداگانه داده شد و عربستان از ایران جلوتر بود. آمار «امید به زندگی» را هم اینجا اضافه میکنم که باز هم عربستان ۷۴ سال و ایران ۷۳ سال است
این شعر را سالها پیش سرودم . دوستی داشتم
که قربانی تجارت مواد مخدر شده بود .او
بواسطه اعتیاد به مواد مخدر همه چیز خود را
از دست داد .روزی که سخت اشفته بودنزد من
امد و بامن درد دل کرد و من تصمیم گرفتم
شعری در رابطه با این معظل بزرگ بسرایم .
این شعر حرف دل همه قربانیان مواد مخدر
است
سری دارم که سامانی ندارد
غمی دارم که پایانی دارد
دلی دارم که هر دم بیقرار است
که دایم غصه دردل برقرار است
زافکارم رمق دیگر ندارم
هوای زندگی در سر ندارم
همه افکار من درگیر این است
چرا تقدیر و بختم اینچنین است
خودم را روز وشب ازار دادم
که از ازار خودازپا فتادم
مرا بختم دمی راضی نسازد
همیشه غم به افکارم بتازد
مرابر مال دنیا گرنیاز است
اگرچه مال و ثروت چاره ساز است
ولی این باعث ازار من نیست
دلیل رنج و حال زار من نیست
مرا سرمنشأ دردم درون است
کزان همواره حالم واژگون است
که هم درد است و هم درمان درد است
همیشه در درونم یک نبرد است
نباشد روزبی جنگی درونم
که تکرارش رسانده تا جنونم
نه تنها بی امان ازرده ام خویش
عزیزان را زخودازرده ام بیش
چو میدیدند یأس و حال زارم
چو میدیدند دایم درد دارم
کنار چشمشان من میشدم اب
دگربودم عذاب جمع احباب
همیشه درپی انکار بودم
دگردر چشم انان خار بودم
مقصر هرکسی غیر از خودم بود
تمام پول من شد در هوا دود
دهانم قبل چشمم باز میشد
به نکبت روز من اغاز میشد
دگرتنها به فکر خویش بودم
چو دردی بود مهمان در وجودم
خودم را اینچنین کردم گرفتار
دگربودم بسی از خویش بیزار
تقلای فراوانی نمودم
ولی همواره لغزش مینمودم
دوباره روزگارم تیره میشد
به افکارم سیاهی چیره میشد
چو جان میخواستم من دخترم را
چو مجنون بودم عاشق همسرم را
ولی وقت خماری کور بودم
که بر مصرف دگر مجبور بودم
که سنگ از اسمان هم گر ببارید
نمیکردم به رفتن هیچ تردید
ازاین بدتر چه دردی میتوان یافت
که بنمایی هزاران درد دریافت
که حتی اختیار از خود نداری
به هر بیقوله ای پا میگذاری
گهی بینی که ساعتها نشستی
چویک دلداده با انسان پستی
کنون وامانده ای در کار خویشم
گرفتار خود و افکار خویشم
پریشان حالم و اشفته افکار
چوخود اشفته ام افکار دلدار
حریص باوری هستم که گم گشت
بیادم حسرت عمری که بگذشت
خرابیها ندارد جای جبران
کجا خود راتوانم کرد عمران
چو ظرفی من شکستم تکه تکه
چو شمعی اب گشتم چکه چکه
درونم تا ابد این درد باقیست
که دایم برسرم همچون چماقیست
کجا یابم زنو ارامشم را
چگونه من نشانم اتشم را
دلم میسوزد و سوزاندم نیز
تمام جان من ازدرد لبریز
نگاه سرد وبی روح عزیزان
مراکرده زهرجمعی گریزان
خداوندا تو دردم را دوا کن
ندارم حاجتی جزاین روا کن
بمن ارامشم را باز گردان
خلاصم کن دگر از قید و زندان
ماییم ودلی که ازخلایق خون است
ماییم سرشکی که زحدافزون است
ماییم وجماعتی که درپی شیطان است
ماییم وددی که ظاهرا انسان است
ماییم که دربند گنه کارانیم
خشکیده لبیم و طالب بارانیم
اینجابه گناه وناروا میبالند
سیرند وزحرص روز شب مینالند
کس رابه گرفتاری دیگران کاری نیست
افتاده ودلشکسته را یاری نیست
انکس که درم ندارد و بی چیز است
علامه بود مقام او ناچیزاست
برتن زگناه جامه ها دوخته اند
خودرابه تب زمانه بفروخته اند
ازخشم خدا دردلشان ترسی نیست
کس رازگذشتگان خود درسی نیست
ازمال حرام توشه انباشته اند
دردل زحرام بذر شر کاشته اند
درسیرتشان نشان زدلپاکی نیست
این دیو همان خلقت افلاکی نیست
یارب اینجا همه ازعدل گریزان شده اند
همگان بی خبراز حال عزیزان شده اند
یارب اینجا مشیت انچه تو میخواهی نیست
نتوان بی طمع و حرص و فزون خواهی زیست
یارب این بنده ناشکرچه بی انصاف است
حق ان بنده که بیچاره بود اجحاف است
کس رفاقت نکند باکس اگر بی سود است
پشت هر رابطه ای مصلحتی مقصود است
انانکه که دلی پاک و مبری دارند
لب بسته و کنج خانه ها جا دارند