ازمن دگر چیزی نمانده
جزپیکری بیمارو رنجور
هرکس نصیبی دارد از بخت
شد سهم من هم بخت ناجور
انکس که فرماندار بخت است
تقدیر من را بد قلم زد
انجا که جریان حکم جبر است
بخت مرا اینسان رقم زد
ازروزگار وچرخ بد گرد
درسینه ام دردی عظیم است
اماشکایت از که سازم
گویم خدا اخر کریم است
اماشکایت ازکه سازم