اب به آتش زندگریه دل خسته را
چاره ودرمان شودهردل بشکسته را
وای به روزی که اشک خشک شود همچو
چاه
ان دل مسکین دگر به چه کس آرد پناه
دردچودرمان نداشت گریه مداوا کند
عقده چوبردل نشست عقده دل وا کند
بچه عاجززحرف گریه کندهرچه
خواست
گریه طفل صغیر مادراو را نداست
گریه شب زنده دارگریه بیچاره نیست
پاکتراز اشک اوکیفیت اشک کیست
این دل ماتم زده طاقت هجران نداشت
ورنه چودیوانگان حال پریشان نداشت
گرتودراین فاصله اشک مرادیده ای
علت آن گریه را از چه نپرسیده ای
اشک روانم زچشم حاصل خون دل
است
خون دل ودیده ام ازبصرم نازل است