تفأل زدبه قران امدش تین
جوانمردی زمیقات فلسطین
زخردی انچه اودر یاد دارد
اگرگویم بدان. فریاد دارد
زصبرا وشتیلا داغ دارد
تنش صد بوسه از شلاق دارد
زخاطر کی برد آن روز ننگین
کفرقاسم شد از خونابه رنگین
بدست خود برادر را کفن کرد
برادر جان خود وقف وطن کرد
گلی درخاک او دیگر نروئید
بجایش شهرک بیگانه رویید
دران خانه که جای خواهرش بود
به دیواری که عکس مادرش بود
سکونت کرده انکه مادرش کشت
همان کافرکه زد برخواهرش مشت
اگرچه بسته دستانش به زنجیر
به سنگش کرده دشمن را زمینگیر
فلسطین کشوربی یار ویاور
فلسطینی پراز ایمان وباور