راسخم براین عقیده
هرکه یزدان را گزیده
هم بود دنیا به کامش
هم شود افزون مقامش
من شنیدم جاهلی گفت
گرکسی یزدان پذیرفت
این بود از بی سوادی
خط کشیده روی شادی
دائما در التهاب است
در دلش بیم عقاب است
میکشد دیوار حائل
بین خود با انچه مایل
این حلال و این حرام است
کار دنیا بی دوام است
من نخواهم قید وزندان
سرخوشم بی دین و ایمان
گفتمش بخشش طلب کن
سجده بردرگاه رب کن
باخدا باش واز او خواه
تا شوی مقبول درگاه
بی خدائی گرچه سهل است
بهترین برهان جهل است
در زمین این دار فانی
هرکه دریابد معانی
میشود آگه زرازش
آگه از راه درازش